معنی قق بکشیین - جستجوی لغت در جدول جو
قق بکشیین
صدایی که هنگام گلودرد ادا شود
ادامه...
صدایی که هنگام گلودرد ادا شود
فرهنگ گویش مازندرانی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
رد بکشیین
بر زمین کشیدن اجسام و یا اشیا
ادامه...
بر زمین کشیدن اجسام و یا اشیا
فرهنگ گویش مازندرانی
ور بکشیین
برداشتن مقداری از چیزی، دلخور بودن، به طرف خود کشاندن
ادامه...
برداشتن مقداری از چیزی، دلخور بودن، به طرف خود کشاندن
فرهنگ گویش مازندرانی
لف بکشیین
لیسیدن
ادامه...
لیسیدن
فرهنگ گویش مازندرانی
لت بکشیین
چیزی را روی زمین کشاندن
ادامه...
چیزی را روی زمین کشاندن
فرهنگ گویش مازندرانی
کل بکشیین
فریاد زدن جیغ کشیدن، زوزه ی گرگ
ادامه...
فریاد زدن جیغ کشیدن، زوزه ی گرگ
فرهنگ گویش مازندرانی
شم بکشیین
رشد بی رویه ی ساقه های سبزیجات
ادامه...
رشد بی رویه ی ساقه های سبزیجات
فرهنگ گویش مازندرانی
سو بکشیین
تیز کردن کارد و دیگر ادوات، تابیدن
ادامه...
تیز کردن کارد و دیگر ادوات، تابیدن
فرهنگ گویش مازندرانی
سر بکشیین
به ثمر رسیدن، متر کردن، جلوگیری از ارتکاب عمل خلاف
ادامه...
به ثمر رسیدن، متر کردن، جلوگیری از ارتکاب عمل خلاف
فرهنگ گویش مازندرانی
رم بکشیین
به کار گرفتن بی قاعده ی افراد یا وسایل، کار کشیدن بیش از
ادامه...
به کار گرفتن بی قاعده ی افراد یا وسایل، کار کشیدن بیش از
فرهنگ گویش مازندرانی
رش بکشیین
روان شدن، جاری بودن، به حرکت درآمدن حشرات و خزندگان
ادامه...
روان شدن، جاری بودن، به حرکت درآمدن حشرات و خزندگان
فرهنگ گویش مازندرانی
رت بکشیین
ریختن و پراکنده کردن بار به هنگام حمل در اثر بی احتیاطی
ادامه...
ریختن و پراکنده کردن بار به هنگام حمل در اثر بی احتیاطی
فرهنگ گویش مازندرانی
او بکشیین
حمام کردن، کنایه از عسل کردن، آب کشیدن پارچه و پوشاک
ادامه...
حمام کردن، کنایه از عسل کردن، آب کشیدن پارچه و پوشاک
فرهنگ گویش مازندرانی
دم بکشیین
دم کشیدن، پخت کامل پلو
ادامه...
دم کشیدن، پخت کامل پلو
فرهنگ گویش مازندرانی
در بکشیین
بیرون آوردن چیزی از جایی
ادامه...
بیرون آوردن چیزی از جایی
فرهنگ گویش مازندرانی
دس بکشیین
دست کشیدن از کاری، مالیدن، ماساژ دادن، نوازش کردن
ادامه...
دست کشیدن از کاری، مالیدن، ماساژ دادن، نوازش کردن
فرهنگ گویش مازندرانی
خو بکشیین
خرناس کشیدن در خواب، خرخر کردن
ادامه...
خرناس کشیدن در خواب، خرخر کردن
فرهنگ گویش مازندرانی
جر بکشیین
انکار کردن، منکر شدن به صورت تعمدی، جر و بحث کردن
ادامه...
انکار کردن، منکر شدن به صورت تعمدی، جر و بحث کردن
فرهنگ گویش مازندرانی
تتق بکشیین
تابش نور از نقطه ای به نقطه ای دیگر، انعکاس نور
ادامه...
تابش نور از نقطه ای به نقطه ای دیگر، انعکاس نور
فرهنگ گویش مازندرانی
تغ بکشیین
دراز کشیدن، تیغ کشیدن روی پوست بدن جهت حجامت یا هر قصد دیگر.، رشد کردن، رشد گیاهانی که بوته ی رونده دارند
ادامه...
دراز کشیدن، تیغ کشیدن روی پوست بدن جهت حجامت یا هر قصد دیگر.، رشد کردن، رشد گیاهانی که بوته ی رونده دارند
فرهنگ گویش مازندرانی
پش بکشیین
جلو کشیدن، کسی را جهت پرسش درباره ی موضوعی خاص نزد خود فرا
ادامه...
جلو کشیدن، کسی را جهت پرسش درباره ی موضوعی خاص نزد خود فرا
فرهنگ گویش مازندرانی
پا بکشیین
قطع ارتباط کردن
ادامه...
قطع ارتباط کردن
فرهنگ گویش مازندرانی
بل بکشیین
با سرعت غذا را بلعیدن، غذا خوردن با تعجیل
ادامه...
با سرعت غذا را بلعیدن، غذا خوردن با تعجیل
فرهنگ گویش مازندرانی
آ بکشیین
آه سرد کشیدن
ادامه...
آه سرد کشیدن
فرهنگ گویش مازندرانی